خشم و عطش قدرت به مانند پرده ای بر سر چشمان او قرار گرفته اند. هر جنبنده ای که بر سر راهش قرار بگیرد غزل خداحافظی را خواهد خواند. زن ، بچه ، پیر و جوان همگی در صورت پیروی نکردن از اربابش یعنی اریس به مرگ با تیغه های شمشیر وی و یارانش محکوم هستند. اما کشیدن آخرین شمشیر بزرگترین پشیمانی را برای وی به ارمغان خواهد آورد. دست هایی که به وسیله آن صد ها نفر را از پای درآورده حالا به خون عزیزانش یعنی همسر و فرزندش آلوده شده است. نیرنک اریس موثر واقع شده است. اما در درون کریتوس چیزی در حال شکل گرفتن است. انتقام از مسبب اصلی این ماجرا ! با این حال شبح اسپارتا برای رسیدن به مقصودش راهی دراز در پیش رو دارد.